۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

7

+ من واقعا نمیدونم این مردمی که میان تو TV مصاحبه میکنن و میگن" ما امنیت نداریم به خاطر این اغتشاشات و از این حرفها" از مریخ اومدن؛ از مریخ اوردنشون؛تو این شهر زندگی نمیکنن؛مغز...خوردن یا ...!
وقتی میبینمشون آمپرم میچسبه به سقف.
+خسته ام وقتی تو این شهر راه میرم و هی گارد ویژه میبینم. آرزو به دلم مونده یه روز تو میدون ونک اینارو نبینم. دست خودم نیست. وقتی میبینمشون روانم میریزه به هم.
+آرامش این روزها آرزویی دست نیافتنی شده.
+نمیدونم چرا یه چند روزه اینقدر" گریه او" شدم. هی دم به دقیقه اشکام میریزه پایین. امروز سر کلاس معادلات یه لحظه فکرم رفت به یه چیزی که الان یادم نیست همینجوری که داشتم جزوه مینوشتم یهو دیدم اشکام سرازیر شد. انگار نه انگار سر کلاسه. جلو هم نشسته بودم، خوب شد استاد حواسش نبود!!!
+روهینا: بیا شام.
من: باشه ، بذار موهامو خشک کنم.
روهینا: یعنی میخوای موهاتم خشک کنی، هیچی پیتزا واست نمیمونه : !!!!!!
+ این روزها وقتی از دوست داشتنن حرف میزنی حسودیم میشه؛ وقتی میگی مژگان و عماد واسه هم میمیرن میخوام منفجر شم. تو اینارو از تو چشام میخونی؟؟؟؟
13 مرداد 1388

4 نقل قول:

دن کیشوت گفت...

با سلام و احترام
اول : خب برادر من ! وقتی شما می گویی که به خاطر وجود گارد ویژه و پلیس ضد شورش آمپرت میره بالا ! یعنی احساس عدم امنیت می کنی ! آن مادرمرده هایی هم که می گویند اغتشاشات امنیتشان را به هم ریخته راست می گویند . امنیت از منظر شما با هم فرق می کند . آنها امنیت و آرامش گورستانی می خواهند و شما نوع دیگرش راه !
دوم :
بیشتر همین زوج هایی که برای همدیگر می میرند آخرو عاقبت دیدنی خواهند داشت . توضیح بیشتر نمی دهم تا ... بسوزد .
سوم :
بیا و مردانگی کن و آن پارادوکسی که در پست قبل گفتی همین الان بگو و خلاص ! به خدا تا تو بیایی و بگویی من از کنجکاوی به درک واصل می شوم !
و من الله التوفیق

کویر گفت...

دوست عزیز
اصلا یکی از بزرگترین مشکلات این مملکت همین است. فاصله ی آگاهی بین ملت بیش از حد متفاوت است.
هنوز همه ی مردم به یک هدف مشترک نرسیده اند. اما خواهند رسید.شاید زودتر از آنچه فکرش را می کنیم.
برقرار باشید

هدی گفت...

سلام
من هم بعضی وقتها از دیدن این جور آدما تعجب می کنم.اما دوست من یادت باشه باید این سیمای غیر ملی و هر چی که توش پخش می شه رو برای همیشه بندازی کنار و خلاص....هر چی که پخش می شه عکس واقعیت موجوده

لبخندون گفت...

ای جانم!
تموم میشه صبور باش ...

یه روز گورشون رو گم می کننن ...