۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

47

+ یه هفته ام به ۲۴ ساعت هم نکشید. نتونستم. میدونستم که نمیتونم....! بهتر شد.

+ یه وقتایی با یه چیزایی حالم خوب میشه که اصلا معمول نیست. با اداهای روانشناسیه تو مثلا . فوق العاده بود. من هر چقدر هم بگم تو نمیتونی بفهمی چقدر...

+ الان سنگینم ولی. خیلی... نفسم هنوز خوب بالا نمیاد. لامصب نمیدونم این چه فیلمی* بود! باز دوگانگیم زد بالا . دوگانگی ای که هر چند وقت یه بار سعی میکنم دردشو سرکوب کنم. عجیب بود این طرز بیان فون ترایر. خودش بود. خود خودش. همون چیزی که باید باشه. با این کاراکتر she در طول کل فیلم زجر کشیدم. دردشو فهمیدم. شاید قساوت nature کاراکتر زن زیاد بود. شاید مقداری اغراق داشت ولی اون قدر قوی بود که نفسم بالا نمیاد. prologue رو میپرستم. روی همون prologue کامل مات شدم!
این را بخوانید حتما.

* : antichrist